آیین سوگند در بین اقوام تالش زبان منطقه عنبران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC 4.0) license I Open Access I

نویسنده

دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

چکیده

سوگند در جامعه عنبران جایگاه ویژه‌ای دارد به عنوان یکی از عناصر مهم فرهنگی و اجتماعی شناخته می‌شود و یک تعهد اخلاقی و دینی بلکه به عنوان یک ابزار برای تثبیت هویت و انسجام اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این سنت در مراسم‌های مختلف از جمله عهد و پیمان‌های خانوادگی، قراردادهای اجتماعی و حتی در دعاها و نیایش‌ها دیده می‌شود و در برخی موارد، افراد برای اثبات صداقت خود یا تعهد به یک قول، سوگند یاد می‌کنند و این عمل به عنوان یک ضمانت اخلاقی و اجتماعی تلقی می‌شود. سوگندها در بین مردم عنبران معمولاً با استفاده از عناصر مقدس مانند قرآن، طبیعت و حتی اجداد و بزرگان قوم انجام می‌شود. در این مقاله، به بررسی سوگند‌های بومی و محلی، در منطقه عنبران پرداخته شده است و نشان می‌دهد که چگونه این آیین در بیان مفاهیم فرهنگی، اجتماعی و احساسی نقش دارد. به این منظور ابتدا داده‎های میدانی از بزرگسالان منطقة عنبران، جمع‎آوری شد اول آوانویسی و بعد ترجمه شدند و مشخص شد که در فرهنگ مردم تالش زبان عنبران، سوگند انواعی دارد مانند: سوگندهای مذهبی و قرآنی، میهنی، خورشید و ماه، آسمان و زمین، شب و روز، آب و آتش، نان و نمک، قبرستان و اموات، جان خویشان. در مواقعی که به خورشید سوگند می‎خورند می‎گویند آزَ ب حشی مویه مویه āza be haši moyǝ moyš. یعنی سوگند به پرتو‎های خورشید. نمونه‎های متعدی از این دست که در متن این پژوهش به آن پرداخته شده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Oath-taking ritual among the Talesh-speaking tribes of the Anbaran region

نویسنده [English]

  • Afshin Khanbabazadeh
Faculty of Literature and Humanities , University of Isfahan, Isfahan, Iran
چکیده [English]

Oaths play an important role in Talesh folk literature and are embedded in the language of the Talesh people, who use them in their everyday speech to emphasize their honesty and commitment. In Taleshan society, oaths have a special place and are recognized as an important cultural and social element, and are used not only as a moral and religious obligation but also as a tool to establish identity and social cohesion. This tradition is seen in various ceremonies, including family covenants, social contracts, and even in prayers and invocations. These oaths are usually made using sacred elements such as the Quran, nature, and even ancestors and elders of the people. In some cases, individuals swear to prove their honesty or commitment to a promise, and this act is seen as a moral and social guarantee. This article examines indigenous and local oaths in the Anbaran region. First, field data was collected from adults in the Anbaran region, first transcribed and then translated, and it was determined that in the culture of the Talesh people of the Anbaran language, oaths have various types, such as: religious and Quranic oaths, patriotic oaths, sun and moon, sky and earth, night and day, water and fire, bread and salt, cemetery and the dead, and the lives of relatives. When they swear by the sun, they say Aza be haši moyǝ moyš. That is, swearing by the rays of the sun. which are discussed in the text of this research.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Anbaran region
  • Talysh language
  • oral literature
  • oath

   

 

This is an open access article distributed under the following Creative Commons license: Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)

  1.  

    1. آریان‎پور، امیرحسین، (1401). جامعه شناسی هنر. تهران: انتشارات گستره.
    2. اسرافیلی، محمد. (1395). مجموعه اشعار لنَ صدو. تهران: انتشارات اندیشمندان کسری.
    3. اسماعیل‎پور، ابوالقاسم، (1387).  اسطوره بیان نمادین، تهران: سروش.
    4. اکبری، پریسا، (1393).  آب در هنر دنیای باستان، تهران: تیسا.
    5. اُکونور، جوزف. (1380). سلامتی با ان. ال. پی، مترجم، مجید پزشکی. تهران: انتشارات نسل نواندیش.
    6. انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم. (1371). گذری و نظری در فرهنگ مردم. تهران: اسپرک.
    7. بختورتاش، نصرت‎الله. (1380). نشان رازآمیز. تهران: انتشارات فروهر.
    8. پاشایی، محمدرضا. (1389). ریشه‎شناسی واژة سوگند در نامة باستان. کتاب ماه ادبیات. شمارة 40. صص(44- 47).
    9. ترابی، علی اکبر (1379). جامعه شناسی هنر و ادبیات، تبریز: فروغ آزادی.
    10. خانبابازاده، افشین. نظامی عنبران. مهناز. (1401). بررسی تطبیقی کنایات زبان تالشی شمالی با کنایات زبان فارسی. پژوهش‎نامة بختیاری‎شناسی و اقوام ایرانی. دورة اول. شمارة 2. صص(177- 204).
    11. خرقانی، حسن. (1383). حکمت‎های سوگند در قرآن، مجله الهیات و حقوق دانشگاه رضوی. سال چهارم. شماره 4. صص 91-116.
    12. خلعتبری لیماکی، مصطفی. (1387). آب، آیین‎ها و باورهای مربوط به آن در فرهنگ عامه. تهران: مرکز تحقیقات صدا و سیما.
    13. دستغیب، عبدالعلی. (1376) . در آیینۀ نقد، تهران: حوزۀ هنری.
    14. دهخدا، علی اکبر. (1377). لغت نامه. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
    15. ذوالفقاری، حسن، (1401). زبان و ادبیات عامه ایران. تهران: انتشارات سمت.
    16. ذوالفقاری، حسن، (1394). باورهای عامیانه مردم ایران. تهران: انتشارات چشمه.
    17. رجبی، پرویز، (1380). هزاره‎های گمشده، تهران: انتشارات توس.
    18. رضایتی گیشه خاله، محرم، (1390)، زبان تالشی توصیف گویش مرکزی، رشت: انتشارات فرهنگ ایلیا.
    19. زمردی، حمیرا، (1385)، نگرش تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی و منطق‎الطیر، تهران: انتشارات زوار.
    20. سبز علیپور، جهاندوست، (1395). راهنمای گویش‎شناسی. رشت: انتشارات فرهنگ ایلیا.
    21. شوالیه، ژان، (1379)، فرهنگ نمادها، ترجمة سودابه فضایلی، تهران: انتشارات جیحون.
    22. طباطبایی، سید محمد حسین. (1374). تفسیر المیزان. قم: انتشارات اسلامی.
    23. عبداللهیان، بهناز، (1378)، « مفاهیم و نمادهای مهر و ماه در سفالینه‎های پیش از تاریخ » هنر نامه، دانشگاه هنر ، سال 1، شمارة 2، صص64-46.
    24. عفیفی، رحیم، (1374)، اساطیر و فرهنگ ایران در نوشته‎های پهلوی، تهران: انتشارات توس.
    25. عمید، حسن. (1389). فرهنگ فارسی عمید. تهران: انتشارات راه رشد.
    26. عیالوار دعویسرا، ندا. (1395). نقش و جایگاه سوگند در تاریخ اجتماعی ایران باستان، پایان نامه ارشد رشته ایران‎شناسی دانشگاه بین‎المللی قزوین، استاد راهنما دکتر باقر علی عادلفر.
    27. فرهادی، مرتضی. (1390). مختصات شیء مقدس و اصل هم ربایی قطب های هم نام: مصادیق: شیر، آب و آتش و سفیدمانی در فرهنگ ایرانی، کتاب ماه علوم اجتماعی، دوره جدید، شماره 41، صص 82-95.
    28. کوپر، جی سی، (1379)، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمة ملیحه کرباسیان، تهران: نشر فرشاد.
    29. کوپر، جی سی، (1391)، فرهنگ نمادهای آیینی، ترجمة رقیه بهزادی، تهران: نشر علمی.
    30. کوثری، مسعود، (1379). تاملاتی در جامعه‎شناسی ادبیات، تهران: باز.
    31. کیانی، حسن. (1371). سوگند در ادب فارسی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
    32. ماسالی، علی. (1395). سیری در فرهنگ تاریخ و جغرافیای تاریخی تالش. رشت: فرهنگ ایلیا.
    33. محجوب، محمد جعفر(1387). ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران: چشمه.
    34. معلوف، امین. (1376). باغ‎های روشنایی، ترجمه میترا معصومی. تهران: نشر گفتار.
    35. معین، محمد، (1386). فرهنگ معین دورة دو جلدی. تهران: انتشارات ادنا.
    36. میتفورد، میراندا بورس، (1394)، دایره‎المعارف مصور نمادها و نشانه‎ها، ترجمة معصومه انصاری، تهران: نشر سایان.
    37. نعیم‎الدین، علی، (1387). ارزش قلم. ماهنامه بشارت، شماره 64. صص 10-18.
    38. هدایت، صادق (1378). فرهنگ عامیانۀ ایران، تهران: انتشارات چشمه.

    آوانگاری منابع

    1. Esrafili, M. (1395). Majmu‘e-ye ash‘ār-e Lenā Sadu. Tehran: Andishmandān-e Kasrā.
    2. Esmailpur, A. (1387). Osture: Bayān-e namādin. Tehran: Soroush.
    3. Akbari, P. (1393). Āb dar honar-e donyā-ye bāstān. Tehran: Tisā.
    4. O’Connor, J. (1380). Salāmati bā NLP (M. Pezeshki, Trans.). Tehran: Nasl-e Nowandish.
    5. Anjavi Shirazi, S. A. (1371). Gozari va nazari dar farhang-e mardom. Tehran: Asparak.
    6. Bakhtavartash, N. (1380). Neshān-e rāz-āmiz. Tehran: Foruhar.
    7. Pashaei, M. R. (1389). Risheh-shenāsi-ye vāzhe-ye sugand dar nāmeh-ye bāstān. Ketāb-e Māh-e Adabiyāt, (40), 44–47.
    8. Torabi, A. A. (1379). Jāme‘e-shenāsi-ye honar va adabiyāt. Tabriz: Forough-e Āzādi.
    9. Khanbabazadeh, A., Nezami Anbaran, & Mahnaz. (1401). Barrasi-ye tatbighi-ye kenāyāt-e zabān-e Tālshi-ye shomāli bā kenāyāt-e zabān-e Fārsi. Pajuheshnāmeh-ye Bakhtiāri-shenāsi va Aqvām-e Irāni, 1(2), 177–204.
    10. Kharaqani, H. (1383). Hekmat-hā-ye sugand dar Qur’an. Majalle-ye Elāhiyāt va Hoquq-e Dāneshgāh-e Razavi, 4(4), 91–116.
    11. Kharqānī, H. (2004). Ḥekmat-hā-ye sūgand dar Qorʾān [The wisdoms of oaths in the Qur’an]. Majalleh-ye Elāhiyāt va Ḥoqūq-e Dāneshgāh-e Razavī, 4(4), 91–116.
    12. Khal‘atbari Limaki, M. (1387). Āb: Āyin-hā va bāvarhā-ye marbut be ān dar farhang-e ‘āmme. Tehran: Markaz-e Tahqiqāt-e Sedā va Simā.
    13. Dastgheib, A. (1376). Dar āyine-ye naqd. Tehran: Howzeh-ye Honari.
    14. Dehkhoda, A. A. (1377). Loghat-nāmeh. Tehran: University of Tehran Press.
    15. Zolfaghari, H. (1401). Zabān va adabiyāt-e ‘āmme-ye Irān. Tehran: SAMT.
    16. Zolfaghari, H. (1394). Bāvarhā-ye ‘āmiyāneh-ye mardom-e Irān. Tehran: Cheshmeh.
    17. Rajabi, P. (1380). Hezāreh-hā-ye gomshodeh. Tehran: Tous.
    18. Rezāyati Gishekhāleh, M. (1390). Zabān-e Tālshi: Tosif-e guyesh-e markazi. Rasht: Farhang-e Iliā.
    19. Zomorodi, H. (1385). Negāresh-e tatbighi-ye adyān va asātir dar Shāhnāmeh-ye Ferdowsi, Khamseh-ye Nezāmi va Mantiq al-Tayr. Tehran: Zavār.
    20. Sabz‘alipur, J. (1395). Rāhnamā-ye guyesh-shenāsi. Rasht: Farhang-e Iliā.
    21. Chevalier, J. (1379). Farhang-e nemādhā (S. Fazāyeli, Trans.). Tehran: Jihun.
    22. Tabatabaei, S. M. H. (1374). Tafsir al-Mizān. Qom: Eslami.
    23. Abdollahian, B. (1378). Mafāhim va nemādhā-ye mehr va māh dar sofālineh-hā-ye pish az tārikh. Honarnāmeh, 1(2), 46–64.
    24. Afifi, R. (1374). Asātir va farhang-e Irān dar neveshteh-hā-ye Pahlavi. Tehran: Tous.
    25. Amid, H. (1389). Farhang-e Fārsi-ye Amid. Tehran: Rāh-e Roshd.
    26. Ayalvār Da‘vi-sarā, N. (1395). Naqsh va jāygāh-e sugand dar tārikh-e ejtemā‘i-ye Irān-e bāstān (Master’s thesis). Qazvin International University.
    27. Farhadi, M. (1390). Mokhtasāt-e shey’-e moqaddas va asl-e ham-robāyi-ye qotb-hā-ye ham-nām. Ketāb-e Māh-e Olum-e Ejtemā‘i, (41), 82–95.
    28. Cooper, J. C. (1379). Farhang-e mosavvar-e nemādhā-ye sonnati (M. Karbasian, Trans.). Tehran: Farshad.
    29. Cooper, J. C. (1391). Farhang-e nemādhā-ye āyini (R. Behzadi, Trans.). Tehran: Elmi.
    30. Kowsari, M. (1379). Ta’ammolāti dar jāme‘e-shenāsi-ye adabiyāt. Tehran: Bāz.
    31. Kiani, H. (1371). Sugand dar adab-e Fārsi. Tehran: University of Tehran Press.
    32. Masali, A. (1395). Seyri dar farhang, tārikh va joghrafiyā-ye tārikh-e Tālesh. Rasht: Farhang-e Iliā.
    33. Mahjub, M. J. (1387). Adabiyāt-e ‘āmiyāneh-ye Irān (H. Zolfaghari, Ed.). Tehran: Cheshmeh.
    34. Maalouf, A. (1376). Bāgh-hā-ye roshanāyi (M. Ma‘sumi, Trans.). Tehran: Goftār.
    35. Mo‘in, M. (1386). Farhang-e Mo‘in (2 vols.). Tehran: Adnā.
    36. Mitford, M. B. (1394). Dāyerat al-ma‘āref-e mosavvar-e nemādhā va neshāneh-hā (M. Ansari, Trans.). Tehran: Sāyān.
    37. Na‘im al-Din, A. (1387). Arzesh-e qalam. Mahnameh-ye Beshārat, (64), 10–18.
    38. Hedayat, S. (1378). Farhang-e ‘āmiyāneh-ye Irān. Tehran: Cheshmeh.

     

دوره 2، شماره 2
پاییز و زمستان
مهر 1404
صفحه 87-105
  • تاریخ دریافت: 09 خرداد 1404
  • تاریخ بازنگری: 05 مهر 1404
  • تاریخ پذیرش: 14 آبان 1404
  • تاریخ انتشار: 01 مهر 1404